کلبه وحشت قسمت 3

دستام غیر خود آگاه میلرزیدند وحشت کرده بودم همان جا نشستم جند دقیقه فکر کردم ولی فکرم به جایی نرسید

یک لحظه فکر کردم دوستام دارن باهام شوخی میکنن در همین حال آتش دوباره شعله ور شد سریع عقب پریدم

همه اطرافم را به وضوح میدیدم احساس کردم تکه های اینه تکان میخورند با دقت نگاه کردم ارام حرکت میکردند یک

تکه اینه را برداشتم از اینه اطرافم را اینه هیچ چیز خاصی را نشان نداد اما در اخرین لحظه که نا امید شده بودم  و

میخواستم اینه را به سمت دیوار پرت کنم متوجه نوشته ای  در پشت سرم شدم با سرم را برگرداندم ولی چیزی

نوشته نشده بود ولی اینه نوشته ها را نشان میداد روی دیوار با رنگ سرخ نوشته شده بود اینه ها راه را نشان

میدهند ولی هیچ راهی آن اطراف نبود از آنجایی که در فیلم ها دیدم بودم وسایل اطراف را تکان دادم تا راهی باز

شود ولی هیچ راهی باز نشد گوشی نشستم و به دیوار تکه دادم از اینه اطرافم را نگاه میکردم که متوجه راهی

شدم من همه جا را دیده بودم و مطمین بودم راهی نبود ولی به اینه اعتماد کردم چون راه دیگری نداشتم کنار در

رفتم وایستادم بدون اینه انجا فقط گوشه ای از دیوار بود مثل همه دیوار ها فکر کردم باید انجا را بشکنم تا راهی

پیدا کنم عقب دفتم و با سرعت به طرف در دویدم ولی از دیوار رد شدم و از فاصله بالایی به سمت زمین پرت

شدم و بیهوش شدم...

 

این داستان ادامه دارد


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : جمعه 9 آبان 1393برچسب:, | 11:33 | نویسنده : محمد | [ ]